- سرمه کرده (فَ دَ / دِ)
سرمه کشیده. سرمه ریخته:
چون نرگس سرمه کردۀ یار
بنشسته به عشوه بر سر کار.
درویش واله هروی (از آنندراج)
چون نرگس سرمه کردۀ یار
بنشسته به عشوه بر سر کار.
درویش واله هروی (از آنندراج)
معنی سرمه کرده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(کَ)
لغت نامه دهخدا
به دو نیم شده. (ناظم الاطباء). از وسط نصف کرده. دو نیمه کرده. (ناظم الاطباء) ، تا نصف پر شده. (ناظم الاطباء)
(بَ)
لغت نامه دهخدا
اخراج غیرارادی هوای محتوی درریه توأم با صدا. (فرهنگ فارسی معین) :
مغز گردون عطسه دادو حلق دریا سرفه کرد
زآن غبار ره که ایام الرهان افشانده اند.
خاقانی.
رجوع به سرفه شود
مغز گردون عطسه دادو حلق دریا سرفه کرد
زآن غبار ره که ایام الرهان افشانده اند.
خاقانی.
رجوع به سرفه شود
(ژَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
خایه کشیده را گویند. (آنندراج). خصی و خواجه سرا و اخته. (ناظم الاطباء). رجوع به ساده کردن شود
جور کردن، درست کردن، ترتیب دادن، ساختن، سرهم بندی کردن
